start from the bottom Like a snowman

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۵۶ ق.ظ بیا و کشتی ما در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز ز کوی میکده برگشته‌ام ز راه خطا مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز بیار زان می گلرنگ مشک بو جامی شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن نظر بر این دل سرگش start from the bottom Like a snowman...

نمیدونم چرا 2ماه هم نمیتونم برنامه ریزی دقیق داشته باشم :| همیشه اونی که انتظار نمیره میشه. اصن چرا اینقدر بالا پایین دار شده زندگی ؟
چی؟ بیشتر توضیح بدم؟
باشه فقط قبلش باید بپرسم که  آدرسمو عوض کنم تا دوباره شروع کنم به نوشتن؟

اگه از من بپرسین نظرت چیه میگم ی خاننده ی آشنا دارم که منو از نزدیک میشناسه و این برام آزار دهندس ،طرف از رو هم نمیره ! :D شاید اگر عوض کنم بهتر تمرکز میکنم.

+بعدا نوشت : تغییر کرد.

start from the bottom Like a snowman...

تصمیم گرفته بود در جبهه دبیرستان بزند. می‌گفت: امروز بچه‌های ما اینجا می‌جنگند و خون می‌دهند، عده‌ای هم بی‌تفاوت و اشراف‌زاده، تو شهرها، بی‌خیال، درس می‌خونن. فردا هم که درسشون تموم شد، مسئولیت‌های کلیدی مملکت رو توی دست می‌گیرند و این رزمنده‌ها باید بشن زیردست اونها.خلیل، فکر وسیعی داشت. رفتم پیش فرمانده و پیشنهاد تأسیس دبیرستان را دادم. گفت: آقا! چی داری start from the bottom Like a snowman...

تو این چند وقته کتاب زیاد خوندم خداروشکر. از کتابهایی که روشنفکرها میخونن و باهاشون پز میدن توی اینستاگرام که من فرهنگو زنده نگه داشتم و اوف بر شما جماعت وقت تلف کن تا کتابهای جبهه که حتی بعضیا با پوزخند بهت نگاه میکنن وقتی میخونی!  ولی بدون اغراق قشنگ ترین هاشون کتابهای جبهه و جنگ بوده کتابهایی که بعد خوندشون حس میکنی ی چیزی به معرفتت و دانش ات اضافه شده و start from the bottom Like a snowman...

حرف از برند شخصی که میشد فکرمیکردم یعنی افرادی مثل مستر تبلیغ ، محمدرضا شعبانعلی و این دانش بدرد هر شغل ، یا هر فردی نمیخوره ولی امروز نظرم دربارش به کل عوض شده.درواقع هر کدوم از ما یک هویتی داریم و هرکس در نظر خودش شناختی از ما داره و چه بخوایم و چه نخوایم یک برندی از ما و اسم ما توی ذهن اش ساخته، حالا با هر شغل یا جایگاهی که داریم. به همین دلیل به همه توص start from the bottom Like a snowman...

اخ که هیچی شبُ سکوتش نمیشه

فقط کاش این شب توی همچین مکانی صب میشد:

+میشد سیگاری هم بود و هربار روحتو از لای پنجره دود کنی و محو شدنش توی اسمون رو به تماشا بشینی....

start from the bottom Like a snowman...

چیزی که ادمارو بزرگ میکنه گذشتن روزها نیست.

روتین زندگی ، چرخیدن زمین دور خورشید فقط پیر ات میکنه نه بزرگت.

اتفاقایی تورو بزرگت میکنن که انتظارشون رو نداری.
همونا که درد یا شوقی پیش بینی نشده رو بهت تحمیل میکنن.اتفاقاتی که باعث میشن خودِ دیگه ای رو درونت کشف کنی.

start from the bottom Like a snowman...